سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الموت سرزمین زیبایی ها
وبلاگ تخصصی روستای خشکچال

تقدیم به همه بروبچه های درس ومدرسه دیروز وتحصیل کرده های امروز

شعر از :م-جهرمی با اندکی تغییرات

  یاد آن آموزگار ساده پوش

 ========================================================

ای دبستانی ترین احساس من

 اولین روز دبستان بازگرد.

کودکی ها شاد وخندان بازگرد

باز گرد ای خاطرات کودکی

بر سوار اسبهای چوبکی

 

 

 خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن مانا ترند

 درسهای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود

دبستان مازار تهران سال 1347

 درس پند آموز روباه وکلاغ

روبه مکارو دزد دشت وباغ

 

روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است

 

کاکلی گنجشککی با هوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز وسرمای شدید

ریز علی پیراهن از تن میدرید

 

 تا درون نیمکت جا میشدیم

ما پرازتصمیم کبری میشدیم

پاک کن هایی زپاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

 

 کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستان ما از آه بود

برگ دفترها به رنگ کاه بود

 

 مانده در گوشم صدایی چون تگرگ

خش خش جارو ی   با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید

بازهم در کوچه فریادم کنید

 

 

 همکلاسیهای دردورنج وکار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه خوراک سرد

کودکان کوچه اما مرد مرد

  کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بودوتفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک میشدیم

لا اقل یک روز کودک میشدیم

 

 یاد آن آموزگار ساده پوش

یاد آن گچها که بودش روی دوش

  ای معلم یاد وهم نامت بخیر

یاد درس آب وبابایت بخیر

 ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن

ای دبستانی ترین احساس من بازگرد این مشقها را خط بزن

این متن بسیار زیبا از وبلاگ آقای شمس اله فرجی به آدرس www.shamsnet.blogfa.com برگرفته شده است.لطفا به این وبلاگ هم سری بزنید.


[ شنبه 89/7/17 ] [ 9:36 صبح ] [ یاسر محمدی الموتی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

دست خورشید به سر پنجه هر دار تو درگیر بود/ عشق و ایمان به خدا در دل هر اهل تو همگیر بود/ خشکچالم که بود خاک من از گوهر ناب/ چشم این خاک قدمگاه کف پای تو جاگیر بود...
IS
امکانات وب