الموت سرزمین زیبایی ها وبلاگ تخصصی روستای خشکچال
|
در اطراف روستاهای کوهستانی، دامدارانی هستند که اغلب اوقات سال را در زیر سایه گرم چادرهایشان زندگی می کنند. چادرهایی که گرمای شبهایش از گرمی دل مردمش و سرمای روزهایش از خونسردی افرادی است که هرگز برای پستی و بلندی های روزگار میانبر درست نمی کنند. امثال ما که نیمی از سال شهرنشین و نیمی دیگر روستانشین بوده ایم، نمی توانیم درک درستی از نحوه زندگی و فرهنگ آنها داشته باشیم، در واقع، انگار آنها از یک فرهنگ اند و ما از فرهنگی دیگر. بحث بهتر یا بدتر بودن نیست، بحث تفاوتهاست. آن چادرنشین ها ساده اند و ما شهری نماها پر تجمل... آنها قانعند و ما پر توقع... آنها دل خوشند و ما سر خوش... آنها به دنبال نان اند و ما منتظر نان... آنها از سختی لذت می برند و ما از سختی فرار می کنیم... آنها همه چیز را می دانند در حالی که تمام اخبارشان را هنوز از رادیوی قدیمی گوشه چادر دریافت می کنند و ما با اینکه در دریای اطلاعات غرق شده ایم ، هنوز هیچ نمی دانیم... برای دختران آنجا حکم طلا دارد، پیدا کردن یک تکه آهن اما دختران ما طلا را روی طلا می گذارند و فرقش را با تکه ای آهن نمی دانند... پسرانشان صبح به کوه می زنند و شب برمی گردند، پسران ما صبحانه را جای ناهار می خورند و غروب میروند و شب بر نمی گردند....! بگذریم...! آنها همان طوری هستند که باید باشند ، ما عوض شده ایم، نمی دانم چه زهری در این شربت شهرنشینی ریخته شده که ما را اینگونه چیز خور کرده است ! تازه اگر هم اینقدر بدبین هم نباشیم باید بگوییم ما جزو خوبهای این روزگاریم... ! ما حداقل با خاطراتمان در روستا و گذشته ها می توانیم چیزی برای عرضه ارائه کنیم، اما، نمی دانم آنهایی که به عمرشان چنین خاطراتی ندارند، چه می کنند! اگر کودکانشان از آنها درباره گذشته ها پرسیدند چه می خواهند بگویند اصلا چیزی دارند که بگویند! باز هم بگذریم... ! انگار دنیا و ثروت هایش برای آن شهری ها و آخرت و لذت هایش برای این چادرنشین هاست، ما روستایی هایِ شهری یا به عبارت بهتر شهری هایِ روستایی انگار بین شان گم شده ایم... ! نه لذت دنیا را داریم و نه ثروتی برای آخرت ، اصلا انگار معلق مانده ایم! باید دست به کار شویم... باید پیوندی بین گذشته و آینده برقرار کنیم... باید فاصله ها را پر کنیم... فاصله بین چادر تا لپ تاپ... البته باید گلچین کرد... سادگی و سخت کوشی چادرنشین ها را و علم و تدبیر شهرنشین ها را... اگر بتوانیم نیم نگاهی به پل های پشت سر و گوشه چشمی به افق های رو به رو داشته باشیم... دیگر ترسی از آینده نیست... آینده از آن ماست... اگر خودمان بخواهیم... .
[ جمعه 92/10/13 ] [ 10:23 عصر ] [ یاسر محمدی الموتی ]
[ نظر ]
|
IS |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |